نگو از پنج شنبه های بارانی می ترسی..
نگو از آمدن قدم هایمان واهمه داری ...
فاتحه میخوانیم بر سر مزارت و به یادت اشک میریزیم ...
وقتی بودی کسی قدرت ندانست...
و چقدر امشب دلم برایت تنگ شده است ...
تنگ چین خوردگی روی صورتت...
تنگ اخم ها و سگرمه هایت ...
و حتی آن فریاد های بلند و باز هم حتی غر زدن هایت....
و برای همه ی خاطرات قشنگ با تو بودن....
تنها گذاشتی مان...
دیگر بی بزرگتر شده ایم..
خانه ی مادری چقدر بی تو سرد و سوت و کور است...
پدر بزرگها و مادر بزرگها نعمتی هستن که آدم تا داردشون ، قدر نمیدونه !
روحش شاد :)
سلی جون ! زمینه وبلاگت خاکستریه ، با رنگ سبز هم متنتو نوشتی ! آخه دختر اگه خودت ۱۰ تا چشم داری یه رحمی به نصفه چشم ما بکن :((((
خوب احساساتتون بیان می کنید از ابین استعداد بیشتر استفاده کنید
روحش شاد و یادش گرامی باد.
قدرشونو ندوستیم.
اشک منم در اوردی.
من عاشق پدر بزگم بودم.
:((
سلام سولی جون
پست عاطفی گذاشتی شاید جاش نباشه من اینا رو بگم
ولی متاسفم که زیاد وقت نمیکنم بیام والان باید بگم
اولا که منو نلینکیدی
دوما اگه خواستی وبلاگت بهتر بشه و این حرفا به آدرسی که به عنوان وب دادم برو
منتظرتم
دوست قدیمی رحمان
راستی معراج من یادت میاد ؟!
سلام.با برگی از زندگی شخصی ام منتظر نظرتم دوست گرامی[گل]
سلامم عزیزم:
هزارتوی تنهایی آپ شد....
نشد، اگه قرار باشه دیر به دیر آپ بشین فایده نداره
سلام!؟!؟! خیلی قشنگ بود!؟
هر چند حرف زدن یا نزدن من فرقى نمىکنه..
ولى..
تسلیت مىگم.
خوب است داشتن مزاری برای گریه
خوب است بودن کسی بر سر آن مزار
و خوب است وجود دلتنگان پس از پایان
یه مقدار زود به زود آپ کنید اگه می تونید موفق باشید
سلام
من احمق قدر پدرمو ندونستم تا از دستش دادم.اشکمو در آوردی به من سر بزن در باره مطللبی که در مورد پدر نوشتم نظر بده
پدربزرگ
مادربزرگ
پدر
مادر
...
متاسفانه ما آدمیم، و تا از دست ندیم، ارزششون رو نمی فهمیم .....
روحش آروم :)
کاش تا بودن یادمان بود... این همه
این همه!!!
خدا رحمتش کنه عزیزم... :)
..
پوزش تاخیر منو بپذیر سلی جان آخه اصن فکرشم نمی کردم متروکه خونه آباد بشه !!
من زیادی اعتقاد به مردن ندارم!! معذرت می خوام سلی عزیز هم حست رو نمی تونم درک کنم..
+ صمیمانه از ته قلبت ببخشم سلی جان.. . :(
خدا بیامزرتش:*:*:*
اپیدم
سلام سلی جان
خوبی؟
نمیای دیگه اونورا.
بخاطر آخرین شب قدر اینجام.... اومدم یک به یک التماس دعا بگم.
شاید عاقبت بخیر بشم. میترسم... میترسم این آخرین شب قدر من باشه... .
برا پست تکراریمم منو ببخشین.
حرفها و دردهای تکراری
متنهای تکراری... پیشاپیش عذر میخوام ..
"خوزستان".............. درد مردمی که ... انگار فراموش شدیم این گوشه ی ایران.... و هیچ فریادرسی نداریم .. "جز خدا"........
سلام.
اگر اکسیژنی هم باشد ریهای نمانده!
دنیا محل گذر است رفیق.
یادم هست که برای کنکور میخوندی؟نتیجه هم گرفتید؟