این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعطیل است..

 

دخترک خنده کنان گفت که چیست..راز این حلقه ی زر

راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که در چهره ی او این همه تابش و رخشندگی است..

مرد حیران شد و گفت ..حلقه ی خوشبختی است حلقه ی زندگی است..

همه گفتند مبارک باشد..دخترک گفت دریغا که مرا بازدر معنی آن شک باشد

 

سالها رفت و زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر

دید در نقش فروزنده ی آن.سال هایی که به امید وفای شوهر

به هدر رفته هدر..زن پریشان شدو نالید که وای

که این حلقه که راز این حلقه که در چهره ی او..

باز هم تابش و رخشندگی است..

حلقه ی بردگی و بندگی است..

 

 

+++++++

سلام...

شعرو داشتین؟؟

نه جون من شعرو داشتین؟؟؟

من عاشق شعر های فروغم و به خصوص عاشق این شعرش..

من خیلی دوس داشتم فروغ و از نزدیک ببینم..کاش می شد..اصن کاش من تو زمانش بودم..

بی خیال..

می بینم که اول مهر داره میاد و منم که عند اراده...تصمیم گرفتم از مهر دیگه بشینم سر درس چی می شد من الان تو یه سال بعد بودم..یعنی الان دیگه جواب کنکورمم اومده بود..

دیگه از اول مهرم می رفتم این دانشگاه لعنتی که مارو گرفته ول کنم نیس..

 

من اصولا و اساسا آدمی ام که خیلی رویا یی ام..و یه دوستی ام دارم که اونم رویایی اساسی..!!!

دیروز که زنگ زد ما حدود یه ساعت با هم حرف زدیم ..بگو چی میگفتیم؟..هیچی..اگه با تو قبول شم . من قبول نمی شم و اگه با هم قبول شیم چی میشه و بعدش 4 سال درس باید بخونیم و بعد وکیل میشیم یکیمون منشی میشه و..خلاصه داغون بازار دیگه...

 

خوب در راستای همون تصمیم اراده و این چیزا ..از مهر دیگه اینتر نت کمی تا قسمتی تعطیل میشه و آپ کردن تو این وب هم تعطیل تا یه سال دیگه

نی نی کوچولو

 

..من الان میخوام زار زار بزنم و گریه کنم..

حالا احساسات و بی خیال...

گریه نکنین شما هم..

اگه اومدم نت و نتونستم به همه سر بزنم دلگیر نشین.

خیلی خیلی دوستتون دارم.

نظراتم تایید نداره...هر چی میخواین بهم بگید .

فعلا......